نوشته اصلی توسط
princess
با سلام و خسته نباشید
در حدود دو سه سال پیش با فردی در دانشگاه آشنا شدم و بدون ذره فکر به ازدواج و آینده و عدم رضایت خانواده، دوری شهرها عدم پشتوانه مالی و شغل و تفاوت فرهنگ، همان لحظه پیشنهاد ازدواج را قبول و وارد رابطه جدی شدیم (البته بین خودمان) شخص مقابلم بسیار مهربان و صادق است و در آن شکی ندارم ولی هر بار به علت مشکلات و عدم اشتغال و درآمد مراسم خواستگاری به تعویق افتاد. اکنون یک سال است که ماه به ماه عقب می افتد. در این بین به علت مشکلات موجود و یکسان نبودن سطح مالی، فرهنگ، آداب و رسوم و برخورد خانواده فرد مقابل و احساس نامیدی، نسبت به انتخابم سردرگرم هستم. احساس می کنم از ابتدا اشتباه کردم و اکنون به علت وابستگی شدید نمی توانیم به رابطه خاتمه دهیم. یکی از مشکلاتی که در این بین است حرف مادرشان است که در روز آشنایی اظهار کردند که ما کاری برایش نمی کنیم شما هر چقد می خواهید از خودش بخواهید و حتی پوستش را بکنید. خانواده من از این حرف بسیار ناراحت شدند. پسر اعلام می کند که مادرم قصدش کاهش انتظارات شما بود ولی ما در روز آشنایی حرفی مبنی بر انتظار نزدیم چه برسد به انتظار بالا. این مسائل مرا بسیار دلسرد کرده. خواهشم می کنم راهنماییم کنید که چه باید بکنم؟
پیشاپیش از رحمات شما ممنونم